"هزارتو"نشریه کانون معماران معاصر ایران


فراخوان شمارهی سوم هزارتو
دامنهی تأثیرگذاری معماری چقدر است و تا کجا میتواند پیش برود؟ معمار، در شکلدهی به وضعیت امروز و زندگی آینده چه نقشی ایفا میکند؟
شمارهی سوم، به مفهوم “Agency” اختصاص دارد و قصد داریم به جوانب نظری این مفهوم در معماری بپردازیم. Agency به معنای ظرفیت کُنشگری و توانِ تأثیرگذاری است و اندیشیدن پیرامون آن، با مفاهیم مهم دیگری مانند اراده، ساختار، قدرت و مسئولیت گره میخورد.
در این شماره هم مثل گذشته، مشتاق دریافت نوشتههای شما هستیم. هزارتو بر قالبهای آکادمیک تاکید ندارد و از تجربههای جدید استقبال میکند. متن شما میتواند ترجمه یا تألیف باشد و باید از نظر محتوایی، در حوزهی کلی تئوری، تاریخ، و نقد معماری بگنجد.
برای فرستادن نوشتهی خود، خواهشمندیم نکتههای زیر را در نظر داشته باشید:
– در مرحلهی اول، تنها لازم است خلاصه و طرحی حداکثر سیصد واژهای دربارهی نوشتهی خود بفرستید. این خلاصه باید دربردارندهی موارد مهم نسخهی کامل باشد.
– برای نوشتههای ترجمه شده، لازم است که یک پاراگراف حداقل صدکلمهای از متن اصلی را ترجمه کنید و همراه با خلاصه بفرستید.
– در صورت پذیرش اولیهی نوشته، هیئتتحریریه نظرات اصلاحی خود را با نویسنده یا مترجم در میان خواهد گذاشت و نوشتهی نهایی در صورت اعمال این نظرات چاپ خواهد شد.
– مهلتِ واپسینِ فرستادن خلاصهها ۱۰ اسفندماه ۱۴۰۳ است.
– در صورت پذیرش متن برای انتشار، مطابق دستورالعمل مجلهی هزارتو، به نویسنده یا مترجم دستمزد متناسب پرداخت خواهد شد.
– نوشتههای مورد تأیید برای انتشار در شمارهی چاپی هزارتو باید حداقل ۳۰۰۰ و حداکثر ۸۰۰۰ واژه باشند.
نوشتههای خود را به نشانی ایمیل hezartoo@caai.ir بفرستید.
تایپ برای تایپ
پرسش از تایپولوژی در معماری همان پرسش از ماهیت خود اثر معماری است. پاسخ به این پرسش برای هر نسل به معنای بازتعریف ماهیت معماری و توضیح تمام مسائل مرتبط با آن بوده است. این کار به نوبهی خود نیازمند پیریزی یک نظریه است که با این پرسش حتمی آغاز میشود: اثر معماری چگونه ابژهای است؟ برای پاسخ به این پرسش درنهایت باید به مسالهی تایپ بازگشت :: رافائل مونئو- دربارهی تایپولوژی
ریشهی واژهی تایپ، فعلی یونانی به معنی ضربهزدن است. در لاتین از واژهی «تیپوس» که از همین ریشه میآید، معانیای مانند فیگور، تصویر یا فرم را مراد میکردهاند. پیوند واژهی تایپ با صنعت نوشتار، به اوایل قرن هجدهم میلادی برمیگردد. برای چاپ، بلاکهایی مربعی از چوب یا فلز میساختند که بر هر کدام از این بلاکها، کاراکتری نقش بسته بود. با کنار هم گذاشتن بلاکها، کلمات ساخته میشدند و جملات شکل میگرفتند. این بلاکها را تایپ مینامیدند و از آنجاست که ما امروز گاهی به جای فعل نوشتن از تایپکردن استفاده میکنیم.
در قرن نوزدهم میلادی است که این واژه در ادبیات معماری، تبلور مییابد. کترِمِر دو کوئینسی در جلد سوم دانشنامهی روشمند خود، مدخلی را به تایپ اختصاص میدهد. در تلقی دو کوئینسی، تایپ را کمتر میتوان تصویری از چیزی دانست که دقیقاً کپی یا تقلید میشود بلکه تایپ، ایدهای از عنصری است که خودش باید بهعنوان قاعدهای برای مدل عمل کند. به واسطهی همین ویژگی تایپ است که میتوان اشیایی را تولید کرد که با اینکه شباهت چندانی به یکدیگر ندارند، ولی گویی همه به یک طبیعت چنگ میزنند. از منظر کترِمِر، در آفرینش اثر معماری، تایپ بیشتر به اندیشه و ایدهای اشاره دارد که طرح را هدایت میکند تا اینکه به یک شی مشخص مثل کالبد ساختمان دلالت کند.
تایپ با تایپولوژی پیوندی ناگسستنی داشته و نظریهپردازان و معماران با شیوههای متفاوتی به هر دوی این مفاهیم، نزدیک شده و آنها را صورتبندی کردهاند. در مقالهی اول این شماره، با عنوان «نقشهی تایپولوژی» که متن مروری «هزارتو» است، تلاش کردهایم تا جغرافیایی از شیوههای مواجهه با تایپ و تایپولوژی را درمیان منتقدان و معماران ترسیم کنیم. این متن، این شیوهها را در چهار دستهی؛ فرمهای بنیادین؛ تایپ به مثابه یک ضرورت تکتونیک ، مدرنیسم و تایپهای عملکرد مبنا، عناصر شهری؛ تایپ به مثابه ژرفساخت و توپولوژی بررسی میکند.
بعد از متن مروری و در بخش دوم، متنهای ترجمه شده آمدهاند. از پنج متن ترجمهشده، سه متن را از کتاب «نظریهپردازیِ دستورکاری جدید برای معماری» انتخاب کردهایم. «جولیو کارلو آرگان» در «دربارهی تیپبندی معماری» به این موضوع میپردازد که تیپها در معماری چگونه به وجود میآیند و نسبتشان با امر خلاقه چگونه است. «تیپبندی و روش طراحی» به نویسندگی «آلن کولکوهون»، نسبت تایپ با فرآیند طراحی را مورد تامل قرار میدهد. «آنتونی ویدلر» با «تیپبندی نوع سوم»، سه تایپولوژی را در تاریخ معماری برجسته میکند. پروندهی ترجمهی ما با دو متنِ «دربارهی تایپولوژی» از رافائل مونئو و «استدلال تیپی و تیپشناختی» از سم یاکوبی پایان مییابد. متن مونئو که این یادداشت را با بخشی از آن آغاز کردیم، از نشریهی آپوزیشن انتخاب شده است.
در ادامه، مقالهی «گونههای گونهشناسی» مروری است بر مواجهههایی که با ایدهی تایپ در فضای معماری ایران، رخ دادهاند. بدنهی اصلی این متن، معطوف به بررسی خوانشهای منتقدان از آثار سنتی معماری ایران در نسبت با مفهوم تایپ است، پایانبخش شمارهی «تایپ» هزارتو، نوشتههایی است که در رابطه با مفهوم تایپ برای ما ارسال شدهاند. عناوین متنهای این بخش، «مقاومت علیه مقاومت» ، «تایپ؛ تقابل ایدهها»، «فضای شهری»، «طراحی و تایپولوژی» و «تایپولوژی؛ معماری محدودیتها» است. از همکاری با نویسندگان متنهای ارسالی بسیار خرسندیم و تمام قد قدردان همراهیشان هستیم.
در انتها لازم میدانیم به این موضوع اشاره کنیم که در برخی از نوشتهها، بنا به صلاحدید اعضای هیئت تحریریه، تصاویری با کیفیت بالاتر جایگزین تصاویر اصلی مقالات شدهاند، همچنین به مقالاتی که از تصاویر و ترسیمهای کمتری برخوردار بودند، جهت فهم بهتر موضوع، تصاویری اضافه گردیده است.
حکایت تور
پیر ویتوریو آئورلی۱ ، «پیچیدگی سازهای »۲، «حشو فرمی» ۳ و «تصویر »۴ را سه اصل تازهی ویترویوسی میداند که گروه بزرگی از معماران معاصر، آنها را پذیرفتهاند. او با تکیه بر مسالهی «حشو فرمی»، استدلال میکند که این مازاد بر احتیاج بودن فرم در معماری معاصر، شهر را قربانی خود ساخته و در واکنش به آن، ضروری میداند تا یک زبان معماری غیرفیگوراتیو را صورتبندی کند که هدفش، تقلیل معماری به دستورزبانی عمومی برای فضاهای قابلسکونت است. از این منظر او به تجربیات و پیشنهادهایی میپردازد که آلبرتی، دوراند، هیلبرزایمر، آرکیزوم و میسوندروهه در این باره، برابر چشمان ما نهادهاند. آئورلی پنج تفسیر از معماری غیرفیگوراتیو را مبتنی بر ایدههای معماران و نظریهپردازانی که نام بردیم، برمیشمرد: نظم، ترکیببندی، پلان، سطح و محدوده. عنصری که تمام این تفسیرها را به هم مرتبط میکند، چیزی نیست جز گرید. او گرید و نظمهای فرمیای را که از آن مشتق شدهاند، مهمترین خصیصهی شهر میداند. گرید، عنصری فرض میشود که به ظاهر، جهتمندی، بیانگری و محتوای نمادینی ندارد و به تعبیری، «همان چیزی است که انجام میدهد». با این حال در پیوندی ناگسستنی با مدرنیته و مفهوم «پیشرفت» قرار میگیرد. آئورلی، گرید را ایدهای در راستای سادهسازی فرمی میداند که میتواند به ما برای فهم پیچیدگیهای شهر کمک کند.۵ در این صورتبندی، گرید بستری است که هم وضعیت مستقر معماری معاصر و هم پیشنهادهایی برای مقابله با وضعیت مستقر را در خود حمل میکند. معناهایی را در زمانهایی برمیانگیزاند و معناهایی را معوق میکند تا در دوران دیگری، سربرآورند. در ایران هم گرید، آگاهانه یا ناآگاهانه، واقعیتی تعیینکننده است. معماری و شهرسازی مدرن در ایران ناچار بوده از لحظهی تولد با گرید سروکله بزند. از توسعهی تهران ناصری بگیرید تا نوسازیهای پهلوی اول، و از پروژههای مسکونی دهههای بیست و سی تا غلبهی گرید بر طرح توسعهی شهرهای کوچک و بزرگتر و حتی روستاها، اثر گرید انکارناپذیر است. در مقیاس معماری هم همینطور است. نیازی نیست از شمسالعماره شروع کنیم و به شبکهبندیهای سازهای در پلانهای اولیهی مدرن در ایران برسیم، یا نیازی نیست به نسل اول معماران مدرنیست در دهههای ده تا چهل فکر کنیم، که انگار حتی با وجود مشکلات اجرایی و عملی، به سمت گرید متمایل بودند. کافی است به دوروبرمان نگاه کنیم، به همین چهاردیواریهای آپارتمانی که رابطهمان با آنها بسیار متناقضتر و پیچیدهتر از آن است که فکر کنیم صرفاً خوب یا بد باشند. ما شاید بیش از هر زمان دیگری در میان گریدها زندگی میکنیم، و بنابراین عجیب نیست که بخش مهمی از کوشش بعضی معماران معاصر ما جستن راههایی برای فراتر رفتن، یا لااقل دیگرگونه دیدن گرید است. مسئلهی گرید، عمیقاً مسئلهی ما هم هست، این که گرید چه معانیای دارد، چه تواناییهای بالقوهای، و چه امکاناتی را در اختیار گروههای گوناگون جامعه قرار میدهد. بنابراین، شمارهی آغازین هزارتو را به گرید اختصاص دادهایم که بیش از هر عنصری وضعیتمان را نمایندگی میکند. بر پیشانی این شماره، متنی نشسته از امیرعلی علایی و حسین بیات، با عنوان «شطرنج تاریکی». این دو، با مرور نظریههای مختلف پیرامون گرید و با تمرکز بر تبلور مفهوم گرید پس از انقلابصنعتی در غرب، روایتی ارائه دادهاند که چون آستانهای است برای ورود به هزارتوی گرید. سه مقاله را انتخاب و ترجمه کردهایم که در سه سطح با گرید، مواجه میشوند. مقالهی «گریدها » از روزالیند کراوس۶، منتقد برجستهی هنر، سعیای است برای آنکه نسبت گرید با هنر مدرن و به خصوص نقاشی روشنتر گردد. در این متن،کراوس بر وجه دوگانهی قدسی-سکولار گرید در جهان مدرن تاکید میکند. در مقالهی دوم، «تصاحب، تقسیمبندی، انتزاع: تاریخ سیاسی گرید شهری »، آئورلی۷ روایتی میدهد از تاریخ گرید و اینکه چطور روابط مالکیت، شیوههای تقسیمبندی زمین و روشهای کنترل در پیوند با گرید قرار میگیرند. متن آئورلی بیشتر گرید را در سویههای شهریاش مورد مداقه قرار میدهد. مقالهی سوم را با تاکید بیشتر بر معماری، از میان نوشتههای کالین رو۸ برگزیدهایم. رو در «قاب شیکاگو »، به تاثیری اشاره میکند که گرید بر سازهی بنا گذارده و امکانهایی را برمیشمرد که قاب شیکاگو، در راستای سهولت ساخت آزاد کرده است. شیکاگو که آتشسوزی گستردهای را از سر گذرانده بود، با تکیه بر قاب شیکاگو، که نوعی گرید است، چون ققنوسی از خاکستر زاده شد. کالین رو اهمیت قاب را در در نقش تعیینکننده آن در معماری میداند. در نگاه اول قاب تنها واسطهای است و همچون کاتالیزور عمل می کند. اما با نگاهی ژرفتر قاب خود به معماری نیز تبدیل شده و بدین ترتیب مقولهای مهم در معماری میشود.